به شاهزاده ای خبر دادند
که جوان فقیری در شهر هست که بسیار به تو شباهت دارد دستور داد و جوان را
به حضورش آوردند . شاهزاده بر روی تخت نشسته بود، بادی به غب غبه انداخت و در حضور
درباریان گفت :
از سر و وضع فقیرانه ات که بگذریم، بسیار به ما شباهت داری، بگو ببینم مادرت قبلا در دربار
خدمت نمی کرده است؟
درباریان خنده تمسخر آمیزی کردند و به جوان با تحقیر نگریستند
جوان لبخندی زد و گفت :
اعلا حضرتا، مادر من فلج مادر زاد است،
اما
پدرم مدتی باغبان شاه بوده است !!!
نظرات شما عزیزان:
( Ö )
(( ))
موش
,,,,_
o(. .)o
;(–);
میمون
و حتی
><((((;>
ماهی
دلشون برات تنگ شده و می خوان برگردی به باغ وحش